درباره وبلاگ


خواندني هايي از زبان مردم -ديدني هاي روز و مطالب جالب
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

Alternative content


>

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 3306
بازدید کل : 42743
تعداد مطالب : 298
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

مطالب و ديدني هاي روز
مطالب زيبا




 

ای آنکه طلبکار خدائی، به خودآ / از خود بطلب، کز تو، خدا نیست جدا

اول به خودآ، چون به خودآئی، به خدا / اقرار نمایی، به خدائی خدا . . .

 

 

چاره ی ما ساز که بی یاوریم / گر تو برانی به که روی آوریم؟

پیش تو گر بی سر و پا آمدیم / هم به امید تو ، خدا آمدیم . . .

 

 



سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:, :: 9:16 ::  نويسنده : س.برج خانلو


 

داستان مرد میلیونری که چشم درد داشت 

در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی می کرد که از درد چشم خواب به چشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.

پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده می بیند.




ادامه مطلب ...


سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:, :: 9:15 ::  نويسنده : س.برج خانلو

درد دل گنجیشک با خدا

گنجشک با خدا قهر بود…….روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…..



ادامه مطلب ...


سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:خدا-قهر-گنجشک, :: 9:13 ::  نويسنده : س.برج خانلو


زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد...

اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت‌ای
شیخ خدا می‌داند که فردا حال ما چه خواهد بود!




ادامه مطلب ...


یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:, :: 12:51 ::  نويسنده : س.برج خانلو



یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:جديد , :: 12:48 ::  نويسنده : س.برج خانلو

سگ با حیا و عابد گرسنه

روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند... ...



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:, :: 14:42 ::  نويسنده : س.برج خانلو

 روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می کرد.
مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی!


داستان دوم : پندی از سقراط حکیم



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:داستان, :: 14:35 ::  نويسنده : س.برج خانلو


هیچوقت به یك زن دروغ نگوئید!مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده كه با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به كانادا برویم"

 

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:, :: 8:25 ::  نويسنده : س.برج خانلو



سه شنبه 16 مهر 1390برچسب:لباس زيبا, :: 9:29 ::  نويسنده : س.برج خانلو



سه شنبه 7 مهر 1390برچسب:زيبايي, :: 9:24 ::  نويسنده : س.برج خانلو