قـول بده ، حداقل
“او” را ، مثل “من”
دوست نداشته باشی …
میخواهم امشب طعم شیرین خواب را از چشمهایت بگیرم
میخواهم فقط برای تو چشمهایم را
نذر باران کنم....
عمیق ترین درد زندگی
دل بستن
به کسی است
که بدانی
به تو تعلق ندارد.....!
درستــــ متر کن ...
آدم هـــا قدخودشانند نه قد تصوراتـــــــ تـــــو ....
تَــرک کردنِ آدمــــها هـم آدابـی دارد !
اگـــــر آدابِ ماندن نمیدانید،
حدِاَقــــــــــــــــــــل
درست ترکـشان کنـید،
تا تـــــــَـــــــــرَک برندارند...
مــــرا از بـنــد آویــــزان کـنـیــد ! ســــر و تـــه ....! شــایـد فـکــــرش از ســرم بـیـفـتـــد ... !!!
آنهایی که بلند می خندد ، بی صدا گریه می کنند ....!
پیدا کردنت...
مشکل میشود...!
وقتی میدانم...دیر زمانیست...
همرنگ جماعت شده ای...
با زندگی قهر نکن! دنیا منت هیچ کس را نمی کشد...
زبان مشتركي داريم
با اين همه
يكديگر را نمي فهميم
ما
بايد
مثل غارنشين ها
تنها به علامت دست هاي مان
اكتفا مي كرديم
آن وقت شايد هيچ سوء تفاهمي
ميانمان جدايي نمي انداخت
کمال شفیعی
چـــــــه رنج آورست..!!!.
می ســــــــابم با سوهــــــــانی...
تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را تا شـــاید پاک کنم..
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را
از اعــماقِ تار و پــــــــودم
یکبار هم وقتی منتظرت نیستم .... به سراغم بیا..... بگذار خیالم غافلگیر شود ....
مــن بی تو بودن را...
با پرنده هایِ ایوان... با دو خط شعرِ شاملو...
با ابرهایِ نمناکِ آسمان...
با غزلی از حافظ -به همین سادگی- به سر میکنم. . .
ایـــن بـــار ،
سیـــگار را بـــکش ،
از طـرفـــی کـــه مـــی ســـوزد ؛
تـــا بــــدانــی چـــه میـــکشم ...
تنهایی را دوست دارم... بی دعوت می آید, بی منت می ماند... بی خبر نمیرود
آنقدر خوب هستم،که ببخشمت... اما.. آنقدر احمق نیستم،که دوباره به تو اعتماد کنم...!!
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی نه با خواندن کم میشود نه با نوشتن
دلم آغوش گرم میخواهد!
نظرات شما عزیزان: